هیچ شرفى برتر از اسلام نیست ، و نه عزتى ارجمندتر از پرهیزگارى و نه پناهگاهى نکوتر از خویشتندارى ، و نه پایمردیى پیروزتر از توبت و نه گنجى پرمایهتر از قناعت . و هیچ مال درویشى را چنان نزداید که آدمى به روزى روزانه بسنده نماید ، و آن که به روزى روزانه اکتفا کرد آسایش خود را فراهم آورد و در راحت و تن آسانى جاى کرد ، و دوستى دنیا کلید دشوارى است و بارگى گرفتارى ، و آز و خودبینى و رشک موجب بىپروا افتادن است در گناهان ، و درویشى فراهم کننده همه زشتیهاست در انسان . [نهج البلاغه]
دوستت دارم
عقربه های ساعت رو به مشرق یخ بسته اند. چشمانم سکوت کرده اند. فقط نیمی از بلور مهتاب در آسمان پیداست و نیمی دیگرش را ابرها به اسارت بردهاند. دلم هوای تپیدن با ستارگان را دارد و چشمانم هوای باریدن با ابرها. در چشمان سبز تو خیره میشوم و مرغان بازیگوش نگاهت را به لبخندی شادمانه پرواز میدهم و خود عاشقانه بر ساحل چشمانت می نشینم. تو پلک بر هم میزنی و هر بار فصلی از خاطره های سبز من مرور میشود. زمان میوزد و در مسیر ثانیهها خاطرات من تبخیر می شوند. دشتی از حرف و باغی از کلمه ها دارم، ای دوست! هر چه بنویسم و بگویم کم است فقط میتوانم قلبم را بشکافم و قطره خونی را به عنوان «دوستت دارم» تقدیمت کنم.
ورود به بخش مدیریت